مرتضی حاجی
موضوع تأیید یا رد صلاحیت کاندیداها توسط شورای نگهبان، از بحث برانگیزترین موضوعات پیرامونی هر انتخاباتی است که در جمهوری اسلامی ایران برگزار میگردد. حتی میتوان گفت که بعد از رقابت میان کاندیداها و اینکه چه کسی از میان آنان انتخاب شود، این موضوع، از جنجالیترین مباحث هر انتخاباتی در کشور ماست. معمولاً نسبت به تأیید یا عدم تأیید کاندیداها توسط شورای نگهبان، نقد و تحلیلهایی از سوی موافقان و مخالفان صورت میگیرد. اما آنچه که در این میان مهم است این است که باید دید بر اساس ساختار و هندسه کشور و نظام جمهوری اسلامی، کدام یک از این تحلیلها مقرون به صحت است. در واقع ارزشگذاری و تحلیل عمل شورای نگهبان در این زمینه، بدون در نظر گرفتن واقعیت های جامعه و کشور ما مخصوصاً از بعد حقوقی و چارچوب ها و ساختارهای حاکم بر نظام ما، به منزله تحلیل ارائه شدهای در فضای خلأ میباشد.
به لحاظ حقوقی – همانطور که در اظهارات رسمی شورای نگهبان از جانب سخنگوی آن شورا بارها تکرار شده است – آنچه که توسط شورا انجام میشود، تنها اعلام احراز صلاحیت کاندیداها میباشد که در افواه عمومی و فضاهای رسانهای و سیاسی، به «تأیید صلاحیت» مشهور است و در مقابل کسانی که چنین صلاحیتی نسبت به آنان در خصوص وجود شرایط مذکور در قانون اساسی برای ریاست جمهوری احراز نشود، اعلامی در خصوص احراز صلاحیت آنان صورت نمیگیرد و یا به تعبیر بهتر، عدم احراز صلاحیت آنان اعلام میشود که این حالت به اشتباه در افواه عموم به «رد صلاحیت» موسوم است. این در حالی است که عدم احراز صلاحیت این دسته از افراد، لزوماً به معنای نداشتن صلاحیت آنان نیست بلکه صرفاً به معنای عدم اثبات آن صلاحیت است.
در واقع کسانی که در معرض اظهارنظر شورای نگهبان در خصوص صلاحیتشان قرار میگیرند، به دو دسته تقسیم میشوند؛ یا صلاحیت آنها تأیید شده است و یا خیر. و دسته ای که صلاحیتشان تأیید نشده است نیز به دو دسته تقسیم میشوند؛ یا در واقع صلاحیت این منصب را دارند یا ندارند. اما ویژگی مشترک این دو گروه که صلاحیت هر دوی آنان تأیید نشده است این است که مجموع مستنداتی که راجع به سوابق و ویژگی های آن افراد در اختیار شورای نگهبان بوده است، نتوانسته است که صلاحیت آنان را اثبات کند.
با توجه به همین نکته است که ممکن است شخصی در یک دوره تأیید نشود ولی در دوره بعدی صلاحیتش تأیید شود. این حالت یا بدین خاطر است که اسناد و مدارکی که در دوره قبلی برای احراز صلاحیت وی وجود داشته کافی نبوده است و یا بدین خاطر است که در طی این مدت، این شخص توانسته است که با انجام فعالیت هایی، توانایی و صلاحیت بالقوه خویش را بالفعل و آشکار سازد و در واقع اثبات کند.
از مجموع آنچه که بررسی شد، اولاً مشخص گردید که اصطلاح «رد صلاحیت» در مورد تأیید صلاحیت نشدگان انتخابات، عبارتی نادرست و فاقد وصف حقوقی و قانونی است که با ابهامات غلطی که القا میکند، عمل شورای نگهبان را مبتنی بر مسائل و جهتگیریهای سیاسی جلوه میدهد و منتج به آثار نامطلوبی در فضای جامعه میشود. ثانیاً مشخص شد که کسانی که صلاحیتشان تأیید نمیشود، لزوماً افراد بیکفایت و بیصلاحیتی نیستند و این نظر شورای نگهبان صرفاً بدین معناست که با توجه به آنچه که از سوابق وی موجود بوده است، برای شورای نگهبان اثبات نشده است که این فرد دارای صلاحیت برای تصدی منصب ریاست جمهوری باشد وبدیهی است باتوجه به اینکه شورای نگهبان یک نهاد نظارتی خاص می باشد که نظرش فقط برای همان انتخابات وفقط برای همان دوره، معتبر است، بنابراین عدم احراز صلاحیت فرد دراین دوره انتخابات به مفهوم صلاحیت نداشتن وی دردیگر انتخاباتها ویا دیگرمناصب حکومتی نمی باشد.