به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شورای نگهبان به نقل از خبرگزاری فارس، به مناسبت سومین سالگرد شهادت سپهبد حاج قاسم سلیمانی و بررسی آخرین روند پیگیری حقوقی این پرونده گفتوگویی با دکتر خیرالله پروین عضو حقوقدان شورای نگهبان و عضو هیات علمی دانشگاه تهران داشتیم که ماحصل آن را در زیر میخوانید:
فارس: لطفاً در ابتدا توضیحاتی درباره کیفیت اقدام آمریکا در به شهادت رساندن سپهبد حاج قاسم سلیمانی و تاریخچه تروریسم بفرمایید.
پروین: در اولین ساعات بامداد 13 دی 1398 مصادف با سوم ژانویه 2020، رسانههای جهان خبر ناگواری را مخابره کردند که قاطبه مردم جهان مخصوصا ملتهای مسلمان و جبهه مقاومت را در بهت و اندوه فرو برد و نگرانی عمیق بسیاری از مقامات سیاسی و امنیتی در جهان را برانگیخت و امید همه مصلحان و صلحطلبان و خیرخواهان جهان را در کمال ناباوری قرار داد. این امر پیامدهای سیاسی، امنیتی، نظامی و حقوقی را درپی داشت. ترور مؤثرترین فرمانده جبهه مبارزه با تروریسم تکفیری در منطقه به دست نیروهای آمریکایی و به فرمان مستقیم رئیسجمهور اینکشور و با عملیات نظامی آمریکا در حاشیه فرودگاه بغداد رخ داد.
تاریخ تروریسم به آغاز حیات بشر در روی زمین به هنگام کشتن هابیل توسط قابیل برمیگردد. در این زمینه خداوند در قرآن کریم میفرماید: «فطوعت له نفسه قتل اخیه فقتله فأصبح من الخاسرین.» پدیده تروریسم همواره در طول تاریخ گسترش یا کاهش مییابد بیآنکه به طور کامل از بین برود و همچنان ملتهای دنیا و قربانیان تروریسم از آن رنج میبردند.
اگر با دقت بر صحنه تاریخ نگریسته شود، خواهیم دید که در طول تاریخ بارها نقاب از چهره بعضی از عملیات تروریستی برداشته شده که تاریخ از آن شرم دارد؛ مانند عملیات سرزمین روم، حملههای مغول، آنچه که دولت اموی در روزگار حجاج بن یوسف ثقفی انجام داد، چنگیزخان، استالین و موسولینی و آنچه که در زمان صدام به اوج خود رسید و در اخیر جنایات داعش در سرزمینهای مختلف و مورد اخیر در حرم شاهچراغ. چون وسعت قربانیان بیگناه بسیار، مورد هدف قراردادن طبقههای مختلف جامعه و استفاده از روشهای ترسناک در کشتن افراد چون انداختن در حوضچههای اسید، زنده بگور کردن، کشتن یا ناخن کشیدن، انفجار بدنها با مادههای تیانتی، عملیاتهای انتحاری و دهها روش دیگر، باعث شرم آدمی است.
هرچند تأثیر این عوامل در شکلگیری خشونت قابل انکار نیست، اما شواهد تاریخی هم وجود دارند که نشان میدهند علیرغم وجود این دلایل، بسیاری از کشمکشها و مبارزات متعدد برای احقاق حقوق مدنی و اجتماعی، هرگز منجر به روشهای تروریستی نشدند. مهاتما گاندی برای آزادی هند هرگز متوسل به تروریسم نشد و همچنین تلاشهای مردم اروپای شرقی برای محو دیوار برلین و یا مبارزات مارتین لوترکنیگ برای دستیابی سیاهان به حقوق برابر در آمریکا و انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 برای رهایی از استبداد و دیکتاتوری را از جمله حالتهای مسالمت آمیز نامید.
برخی دولتها با شعار صلح و حقوق بشر دست به تروریسم دولتی میزنند
پدیده تروریسم به اندازه قدمت حیات اجتماعی انسان است و برای رشد خود نیازمند ستیز با طرفهای آشتیکننده و رفع کننده درگیریها و نزاع میباشد. در این پدیده، روشهای برخاسته از تمدن و فرهنگ وجود ندارد و هدف آن انتشار هرج و مرج در مسیر بشریت است. تروریسم پدیده جدیدی نیست. تاریخ مملو از اقدامهای تروریستی است که زندگی بیگناهان زیادی را سلب یا تهدید کرده و افراد زیادی را از اولین حق خود، یعنی حق حیات و صیانت نفس محروم ساخته است. هر چند تروریسم از دوران گذشته وجود داشته، اما امروزه خطر تروریسم بیش از هر زمان دیگری در ابعاد و شیوههای مختلف ظهور پیدا کرده است. خطرناکترین نوع تروریسم، تروریسم دولتی است که تعدادی از دولتها با وصف شعار صلح و حقوق بشر به آن دست میزنند.
تروریسم نظاممند در سدههای گذشته در اروپا شکل گرفته است
یک ضربالمثل چینی میگوید: «یک نفر را بکش، دهها هزار نفر را بترسان.» آنچه که امروزه و در دنیای معاصر به عنوان ارهاب و تروریسم مطرح است، همان چیزی است که در قرآن به «حرب» یا «افساد فی الارض» نامیده شده است. میتوان گفت مفهوم و پدیده تروریسم به ویژه شکل نظاممند آن در سدههای گذشته در اصل در اروپا شکل گرفته است. اروپا کانون تندترین نوع تروریسم در شکلهای گوناگون در 3 قرن گذشته به ویژه پس از انقلاب فرانسه بوده است. سیاست اشتباه دولتها و سیاستمداران غربی در جهت ترویج اسلام هراسی در داخل جوامع خود و البته بروز بحران مالی در اروپا و ایالات متحده، سبب تهییج گروههای رادیکال در اروپا و آمریکا و افزایش روزافزون طرفداران این گروهها شده است. بدتر از آن این است که بعضی از این دولتها ازجمله ایلات متحده بانی و مروج و مباشر تروریسم مدرن هستند. تلاش غرب برای مترادف گرفتن اسلام با تروریسم، تلاشی است برای منحرف کردن افکار عمومی جهان از توجه به افراطگرایی رو به رشد در جهان غرب و شکلی از تروریسم دولت که از آن تحت عنوان تروریسم غربی یاد میشود.
مفهوم تروریسم با مفهوم مقاومت که هر ملتی هنگام اشغال کشورش بوسیله اشغالگران و مورد تجاوز قرار گرفتن آبرو و حیثیتاش ناخواسته به آن تن میدهد، تفاوت دارد. کسی که بر ضد نیروهای حاکم، جهاد میکند به این دلیل که با جریان فکری وی هماهنگی ندارد، خود رزمنده و مجاهد است، در حالی که نیروهای حاکم وی را تروریست مینامند. معیار تمایز میان مقاومت و تروریسم به شرعی بودن کار و تعالی اهداف مورد نظرش بستگی دارد.
فارس: لطفاً توضیحاتی در مورد ابعاد حقوقی ترور سردار شهید سلیمانی ارائه بفرمایید.
پروین: پس از دو جنگ جهانی خانمانسوز، ملل متحد گرد هم آمدند و نهادهایی برای تحقق صلح ایجاد کردند. صلح و امنیت بین المللی و حقوق بشر دو هدف عمده ایجاد سازمان ملل بوده است. ترور یک مقام عالی رتبه نظامی دولتی که در سفری رسمی بوده و نه حتی در مأموریتی نظامی و برای گفتوگو با مقامات رسمی کشور میزبان در راستای کاهش تنشهای منطقهای حضور یافته، چه جایگاهی دارد؟، آیا این اتفاق چیزی غیر از یک عمل تروریسم دولتی میتواند باشد؟
ترور حاج قاسم مصداق مسلم توسل به زور غیرقانونی و مغایر با منشور ملل متحد است
در این بحث کوتاه، با توصیف و تحلیل وقایع مرتبط با قضیه و ارزیابی توجیهات مقامات آمریکایی که عمدتاً حول مفهوم دفاع مشروع مطرح شده، براساس وضعیتهای حقوقی بینالمللی، توضیحاتی ارائه میکنم. اولاً این اقدام و توسل به زور واجد کمترین وجاهت حقوقی و قانونی بوده و جنایتی آشکار علیه بشریت و ناقض تمامی اصول حقوق بشر است و لطمه به صلح و امنیت جهانی بوده و مصداق مسلم توسل به زور غیرقانونیِ و مغایر با منشور ملل متحد محسوب میشود. یکی از چالشهای مهم حقوق بینالملل حاکم بر توسل به زور مربوط به چگونگی تفسیر و اجرای موارد استثنایی آن است که در کنار اصل منع توسل به زور یا استفاده و تهدید به استفاده از زور پذیرفته شده است. این چالش به ویژه در خصوص دفاع مشروع که ابتکار و صلاحدید آن به دولتها سپرده شده است، بیشتر بروز و ظهور دارد.
استدلالهای آمریکا در ترور سردار سلیمانی از مصادیق رویکرد افراطی این کشور است
آمریکا سعی داشته است تفسیری موسع با فرض وجود احتمال یا پیشبینی حمله نظامی در آینده این اقدام جناینکارانه ضد بشری را موجه جلوه دهد. استدلالها و توجیهات ارائه شده از سوی ایالات متحده در فاجعه ترور سردار سلیمانی یکی از مصادیق این رویکرد افراطی آمریکا در تعمیم دامنه استثنای توسل به زور در مقام دفاع از خود یا به اصطلاح دفاع مشروع بوده است. بند چهار ماده 2 منشور ملل متحد دولتها را از تهدید به زور منع مینماید. در این منشور، ممنوعیت کلی و عام توسل به زور مدنظر قرار گرفته است.
همچنین قاعده منع توسل به زور در این منشور هرگونه اقدام زورمدارانه در روابط بینالمللی نظیر جنگ، تهدید به جنگ، اقدامات مقابله به مثل مسلحانه، محاصره دریایی یا هر شکل دیگر استفاده از تسلیحات را در برمیگیرد. هرچند حاکمیت تمامی اعضای ملل متحد چه کوچک و چه بزرگ با یکدیگر برابرند و در روابط خویش باید از تهدید یا توسل به زور اجتناب ورزند.
ثانیاً این عمل ناقض تمام توافقات دوجانبه آمریکا با عراق به ویژه موافقتنامه امنیتی بوده و مطابق مفاد اعلامیه تعریف تجاوز و اساسنامه رم، مصداق عمل تجاوز شناخته میشود و موجبات مسئولیت بینالمللی دولت آمریکا و مسئولیت کیفری عوامل دخیل، یعنی آمران و عاملان در ارتکاب این اقدام نامشروع را به دنبال داشته و دارد. عملیات نظامی آمریکا در سوم ژانویه 2020 که منجر به ترور سردار سلیمانی، فرمانده عالی جمهوری اسلامی ایران و ابومهدی المهندس از فرماندهان حشد الشعبی عراق و همراهانشان، از جهات مختلف فاقد عنصر مشروعیت بوده و موجب مسئولیت بینالمللی دولت ایالات متحده آمریکا و مسئولیت کیفری عوامل دخیل اعم از مباشر و مسبب در این عملیات گردیده است.
این حمله از منظر قواعد بینالمللی حاکم بر توسل به زور اقدامی غیرقانونی و نامشروع تلقی میگردد و ناقض اصل منع توسل به زور به نحوی که در منشور ملل و سایر کنوانسیونها ذکر شده است، میباشد و امکان توجیه آن براساس هر یک از استثناهای پذیرفته شده در منشور غیر قابل پذیرش است. حمله نظامی آمریکا فاقد شرایط لازم برای توصیف در قالب دفاع مشروع بوده است، زیرا به این منظور آمریکا باید اثبات میکرد که قربانی یک حمله سابق منتسب به ایران بوده است که یا دست کم با حمله قطعی قریبالوقوع از سوی ایران مواجه بوده است. در حالی که بر اساس کلیه قرائن و امارات اثبات شده، حمله آمریکا نه مسبوق به حمله نظامی قابل انتساب به ایران بوده است و نه ادعای حمله قطعی و قریبالوقوع ایران علیه آمریکا به اثبات رسیده است که بتواند دفاع مشروع پیشدستانه را توجیه کند. اما ادعای وجود طرح و برنامه دشمن و پیشبینی حمله نظامی در آینده، برای توجیه دفاع پیشگیرانه، نه نسبتی با قواعد و موازین حقوقی ناظر به توسل به زور دارد، نه مورد تأیید رویه قضایی بینالمللی بوده و نه از هیچگونه حمایت دکترین حقوقی برخوردار است.
قطعاً ترور شهید سلیمانی یک قتل فراقضایی است
این یک قتل فراقضایی و ناقض حق حیات فرد یا افرادی بود که در هیچ شرایط جنگی نبودند، بلکه حمله نظامی آمریکا مصداق جرم تجاوز علیه دولت عراق بوده است، زیرا استفاده از نیروی مسلح مغایر با شروط مقرر در توافقنامه امنیتی به تصریح اعلامیه تعریف تجاوز و اساسنامه رم از مصادیق تجاوز به شمار رفته است و این موضوع مورد استناد مقامات رسمی عراق نیز واقع شده است.
علاوه براین، توصیف حمله نظامی آمریکا در ترور سردار سلیمانی به عنوان تجاوز علیه ایران نیز محسوب میشود زیرا همانگونه که از ادبیات مقامات آمریکایی هم برمیآید، اقدام نیروهای آمریکایی حمله علیه ایران بوده است. از طرفی وفق مفاد اعلامیه تعریف تجاوز و ماده (8) مکرر اساسنامه رم، حمله به نیروهای نظامی یک کشور در صورت برخورداری از شدت کافی مصداق تجاوز خواهد بود و از آنجا که معیار شدت صرفاً ناظر به ابعاد مکانی و زمانی حمله نبوده و میتواند به لحاظ آثار و پیآمدها نیز واجد شدت کافی به نظر برسد، مصداق تجاوز علیه ایران بوده است.
فارس: این مسئله از دیدگاه حقوقدانان مطرح غربی به چه شکل بررسی میشود؟
پروین: بنجامین بی. فرنز، استاد حقوق بینالملل و یکی از بنیانگذاران دادگاه جنایی بینالملل، نامهای به نشریه نیویورک تایمز قتل شهید قاسم سلیمانی را به عنوان عملی خودسرانه و غیرقانونی محکوم کرده است و عنوان داشتند: قتل سلیمانی یک جنایت بینالمللی است. دولت آمریکا اعلام کرده که بر مبنای دستور رئیس جمهور وقت (یعنی ترامپ) به «حذف» (در واقع «قتل») یکی از رهبران مهم نظامی کشوری که ما با آن در حال جنگ نیستیم مبادرت نموده است. وی همچنین میگوید که من به عنوان فارغالتحصیل رشته حقوق دانشگاه هاروارد که مقالات بسیاری در این باره نگاشتهام، به این رفتار غیراخلاقی به عنوان نقض آشکار قوانین کشوری و بینالمللی مینگرم.
عملیات مسلحانه نیروهای آمریکایی درخاک عراق «تجاوز» محسوب میشود و دولت عراق میتواند با کمک نیروهای ایرانی مبادرت به دفاع مشروع علیه آمریکا کند. به علاوه این اقدام طبق بند ۲ ماده ۵ اصلاحی اساسنامه دیوان بینالمللی کیفری مصوب ۲۰۱۰، جنایت محسوب و رئیس جمهور آمریکا که مستقیماً دستور آین عملیات را داده است و سایر دست اندرکاران آن، جنایتکار بینالمللی قلمداد میشوند و قابل تعقیب کیفری هستند.
رئیس کمیته اجرایی بین المللی سازمان عفو بین الملل معتقد است که شیوه فعلی جنگ با تروریسم چارچوب حقوق بشر بینالمللی را که از جنگ جهانی دوم به این طرف با سختیها و مشقتهای زیاد ایجاد شده است را تهدید میکند. براساس نظر ایشان کنار گذاردن حقوق بشر در مواقع بحرانی و اضطراری، کوتهاندیشانه و خطرآفرین خواهد بود. نباید در موقع بحرانی و اضطراری حقوق بشر را کنار گذاشت.
جنگ علیه تروریسمی که بدون رعایت حاکمیت قانون آغاز شده، همان ارزشهایی را که قرار است مورد حمایت قرار دهد تهدید میکند. باید بر چارچوب حقوق بشری که اقدامات مؤثر و اثرگذار و مشروع را که در واکنش حملات تروریستی انجام میدهد و میپذیرد تأکید نمود و بین آزادی و امنیت توازن ایجاد شود. شیوه آغاز جنگ بر علیه تروریسم خود تهدیدی برای امنیت انسانی است و چارچوب حقوق بشر بینالمللی و حقوق بشردوستانه که طی چندین دهه با مشقت و دقت شکل گرفته است به چالش میکشد. جنگ به سبک وسیاق بعضی دولتها علیه تروریسم، امنیت جهان را بیش از هر حمله تروریستی دیگری تهدید میکند.
پایان پیام/