به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شورای نگهبان به نقل از خبرگزاری تسنیم- با گذشت نزدیک به 7 ماه از جنایت و نسلکشی صهیونیستها در نوار غزه که تاکنون به شهادت بیش از 35 هزار انسان بیگناه انجامیده است (که بیش از نیمی از آنها را زنان و کودکان تشکیل میدهند) سازمانها و نهادهای بینالمللی حقوق بشری واکنش در خور شانی از خود بروز ندادند و این مسئله این شائبه همیشگی را تقویت می کند که این سازمانها و نهادها و بسیاری از افراد شاغل در آنها سیاست خود را در قبال موضوعات مختلف حقوق بشری با سیاستهای کشورهای قدرتمند و استعماری در جهان تنطیم میکنند.
به منظور بررسی عملکرد این نهادها و واکنشهای حقوقی به کشتار رژیم صهیونیستی در قبال مردم فلسطین در غزه، با دکتر عباسعلی کدخدایی رئیس هیأت مدیره انجمن علمی حقوق عمومی اسلامی ایران گفتگو کردهایم.
دکتر کدخدایی پیش از این با ارسال نامهای به 16 گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد که ماموریتشان با قضایای اخیر فلسطین مرتبط است، از آنها خواست نسبت به جنایتهای اخیرِ بهوقوع پیوسته در غزه، بیاعتنا نبوده و موارد نقض حقوق بشر در فلسطین را در گزارشها و تحقیقات خود صراحتاً بازتاب دهند.
متن این گفتگو را در ادامه میخوانید:
** نامه ما تذکری به گزارشگران حقوق بشر بود
* بیش از 200 روز و نزدیک به 7 ماه از جنگ غزه میگذرد و بواسطه این جنگ، اتفاقات منحصر به فردی هم در سطح جهان افتاده که برخی از آنها اگر نگوییم بی سابقه، حتماً کم سابقه بودند. مثل همین حجم جنایتهایی که اتفاق افتاده که حتی در طول تاریخ 75 ساله عمر رژیم صهیونیستی هم کمتر سابقه داشته است.
در کنار آن، خیزشهای بین المللی و فراگیر شدن جو ضد صهیونیستی در جهان را شاهد هستیم که برخی مظاهر آن در کشور آمریکا و در دانشگاههای این کشور و برخی کشورهای اروپایی دیده میشود.
در حوزه حقوق بین الملل هم به همین شکل اتفاقاتی افتاد مثل ابتکار کشور آفریقای جنوبی در شکایت از اسرائیل به دادگاه بین المللی و راه انداختن روند محکومیت این رژیم در حوزه قضایی.
اخیراً شما هم نامهای با همین موضوع برای 16 نفر از گزارشگران حقوق بشر در سازمان ملل ارسال کردید. این نامه چه هدفی را دنبال میکند؟ چه مستندات و چه عناوینی دارد؟
من در ابتدا تشکر میکنم از اینکه این وقت را در اختیار بنده قرار دادید تا دقایقی پیرامون وضعیت غزه و جنایتهایی که در این منطقه روی میدهد، نکاتی را برای مخاطبین روشن کنیم.
فضای بینالملل امروز با آنچه که در 30 یا 40 سال گذشته شاهدش بودیم، متفاوت است. آنچه که ما از ابتدا در جامعه بینالمللی شاهد بودیم، یک وضعیت قدرت پایه و قدرت محور هست یعنی آن کسی که قدرت و زور بیشتری دارد میتواند حرف خودش را جلو ببرد و در سازمانها و مجامع بینالمللی هم به همین شکل است.
از یک مقطعی این سوال پیش آمد که وقتی از حقوق بین الملل صحبت میکنیم، اگر اراده دولتها را قبول داریم -که یک زمانی برای تنظیم روابط خودشان، خود را پایبند به اصول و قواعد بینالمللی میدانند- این نگاه باید در یک جایی کارآمد و اثرگذار باشد اما اگر جامعه بینالمللی را اینگونه توصیف کنیم که یک جامعه قدرت محور است، پس طرف دیگر هیچ کاری نمیتواند بکند و باید تسلیم اراده دولت های بزرگ باشد.
بخشی از واقعیت همین است اما آیا حقوق بینالملل با همین ضعف و جثه نحیفی که دارد، میتواند در جاهایی هم موثر عمل کند؟ ما معتقدیم که میتواند و به هر حال نباید ناامید شویم. باید در عین حال که از تواناییهای دیگر دولتها برای مقابله استفاده میشود، باید از ابزار حقوق بینالملل هم استفاده کنیم.
وقتی در فضای حقوق بینالملل، از مجامع حقوق بشری یاد میکنند و گفته میشود که اینها مرتباً در حوزههای گوناگون مشغول رصد هستند و گزارشهای روزانه، ماهانه و سالیانه منتشر میکنند، آیا وضعیت غزه که یک نمونه بارزی از ظلم و جنایت و نقض آشکار حقوق بشر است نباید مورد رصد قرار بگیرد؟ این موضوع نباید انگیزهای باشد برای گزارشگران که در این حوزه ورود کنند؟
آنچه که ما در این نامه مطرح کردیم، چیزی نبود به جز تذکر و یادآوری تعهد گزارشگران حقوق بینالملل مسئولین و مجامع بینالمللی در قبال وظایفی که خودشان را به آن پایبند میدانند.
بخش عمده ای از اسناد بینالمللی که در حوزه حقوق بشر، حقوق بشر دوستانه و حقوق بین الملل وجود دارد، حاکی از این است که باید از درگیری پرهیز کنیم، از توسل به زور پرهیز کنیم، از خشونت پرهیز کنیم، از اینکه غیرنظامیان را در درگیریها مورد هدف قرار بدهیم پرهیز کنیم. اینها باید در یک جایی مورد توجه قرار بگیرد و ما در واقع تلاش داشتیم که یک بار دیگر توجه گزارشگران و مجامع بینالمللی را به این وظیفهشان متوجه کنیم و بگوییم که آنها باید در این زمینه گام بردارند، باید رصد کنند و گزارشهای واقعیشان را، هم در مجامع بینالمللی مسئول منتشر کنند، هم برای مردم.
حالا خوشبختانه در مسئله غزه ما افکار عمومی را به شکل خیلی خوبی همراه و پشتیبان مردم مظلوم غزه دیدیم.
** روابط بینالملل هیچوقت دور از قدرتنمایی دولتها نیست
* این خودش نکتهای است که بعد از هفت ماه جنایت، همچنان نیاز است که به این گزارشگرها تذکر داده شود که حالا حواستان بیشتر به این موضوع باشد.
اتفاقاً سوال بعدی من هم تا حدی به این موضوع مرتبط است. شما خودتان به عنوان یک استاد حقوق بینالملل وقتی به ماجرا نگاه میکنید، بعد از این همه جنایت مبسوطالیدی که اسرائیل دارد و با دست باز آدم میکُشد (تا امروز بیش از 30 هزار نفر در غزه به شهادت رسیدند که بیش از 70 درصدشان زنان و کودکان هستند)، قواعدی که الان در این حوزه حاکم است را چقدر در عرصه بینالملل کارآمد و موثر میدانید؟
به هرحال واقعیت این است که حقوق بینالملل و جامعه بین المللی امروز، یک جامعه مبتنی بر قدرت دولتهاست. زمانی که در کنفرانس سانفرانسیسکو سازمان ملل متحد در حال شکلگیری بود و قبل از آن، جامعه ملل، این اختلاف وجود داشت که به هر حال برخی دولتها معتقد بودند که ما برابرتر هستیم. یعنی برابری دولتها را به عنوان یک اصل نپذیرفتند چون احساس قدرت و توانمندی بیشتری داشتند. حالا بعداً این تئوری به هر حال با هر بحثی که بود پذیرفته شد که دولت ها در واقع برابر هستند و در منشور سازمان ملل هم از آن یاد شده است اما در نیمه راه، دوباره ما به یک مقولهای مثل امتیاز ویژه وتو میرسیم که به عنوان حق وتو شناخته میشود و آنجا باز این ظهور قدرت را در عرصه بینالمللی میبینیم. به همین خاطر شما مجامع بینالمللی و روابط بین الملل را هیچ وقت دور از این قدرت نمایی دولتها هم نمیبینید.
وقتی تاریخ خود فلسطین را ملاحظه میکنیم مخصوصاً بعد از اعلامیه بالفور، میبینیم که شکل گیری یک رژیم جعلی چیزی نبود به جز قدرت نمایی و زور نامشروعی که در این منطقه اعمال شد و این ظلم تاکنون استمرار داشته است که حالا نمونه بارزش بحث غزه است.
* ظاهراً یکی از مواردی که میتواند به دولت ها فشار بیاورد -مخصوصاً دولتهایی که قدرتمندتر هستند- و تا حدی روی رویه آنها اثر بگذارد -البته خیلی خوشبینانه است که بگوییم این اثرگذاری میتواند 100 درصدی باشد- فشار افکار عمومی در سطح جهانی است.
در ابتدای صحبت هم گفتم که شاید این خیزش و خروش افکار عمومی در سطح جهان در قضیه فلسطین و فراگیر شدن موج ضد صهیونیستی -البته دشمن سعی دارد که این را به دروغ موج ضد یهودی معرفی کند- کم سابقه است. اگر قبلاً فقط کشورهای اسلامی و کشورهای عربی بودند، امروز می بینیم مردم در کشورهای آمریکایی و اروپایی هم به خیابانها میآیند. در خود آمریکا الان بزرگترین دانشگاههایشان محل تجمعات فراگیر و گسترده و پرحاشیه در حمایت از مردم فلسطین است.
شما این موجی که در کشورهای مختلف گسترده شده را چقدر موثر میدانید در اینکه ما بگوییم در آینده احتمالاً با یک نظم نوین جهانی مواجه خواهیم شد حالا چه در حوزههای سیاسی و حقوقی؟
من اصولاً با توجه به توصیفی که از جامعه بینالملل و حقوق بینالملل داشتم، مهمترین ابزار را افکار عمومی میدانم. در واقع اطلاع مردم در مناطق مختلف از جنایتهایی که اتفاق میافتد.
امروز مردم به دلیل توسعه ابزارهای ارتباط جمعی به هر حال اخبار را سریعتر و دقیقتر میبینند و نسبت به وضعیتی که در مناطق مختلف دنیا اتفاق میافتد و روی میدهد حساستر هستند طبیعتاً این وضعیت کمکی است برای مناطق و مردمی که تحت ستم قرار دارند.
اگر شما مثلاً به 40 سال قبل برگردید -اگرچه در آن موقع هم به هر حال احساسات برانگیخته می شد- ملاحظه میکنید که رفتاری که خود رژیم صهیونیستی داشته، در طول 40 سال گذشته با رفتاری که الان دارد بسیار متفاوت است. اگرچه همچنان بر حق نامشروع خودشان پافشاری میکنند و میخواهند مسیر را منحرف کنند؛ مثل همان بحث یهودستیزی که شما هم گفتید.
از ابتدا هم این وجود داشت و در واقع تئوری اینها این بود که بتوانند با افکار عمومی جهان راحت تر تعامل داشته باشند. برای همین مسئله صهیونیسم را از یهود ستیزی جدا نکردند و این را در واقع یکسان کردند در صورتی که دو امر جداگانه است.
* ما یهودی های زیادی داریم که مخالف صهیونیسم هستند.
بله نویسندگان بزرگ و صاحب نظرانی داریم که در این حوزه کتاب و مقاله نوشتند.
در همین قضایای غزه شما ملاحظه میکنید که رژیم صهیونیستی و مقامات آن درصدد توجیه اقدامات نامشروع خودشان هستند. یعنی بحث دفاع مشروع را مطرح میکنند بحثهایی که مثلاً افراد غیرنظامی ما -حالا بر اساس اخبار کذبی که دارند- مورد حمله واقع شدند و با این ترفند همان بحث یهودستیزی را برای توجیه کارهایشان مطرح میکنند اما در 40 سال گذشته این به این شکل نبود. آن موقع مدعی بودند که این حق ما هست و ما باید در واقع اینجا حضور داشته باشیم و این حضور مان هم می تواند مستلزم هر جنایتی باشد. خیلی ابایی نداشتند که این کار را انجام بدهند.
یا مثلاً قطعنامههایی که در شورای امنیت در مجمع عمومی تصویب میشد را خیلی صراحتاً رد میکردند و این هم با اتکا به قدرت نامشروع خودشان و حمایتهایی که کشورهایی مثل امریکا و برخی اروپاییها از آنها داشتند صورت میگرفت اما امروز درصدد هستند ضمن اینکه آن وضعیت را حفظ کنند، افکار عمومی هم توجیه شود که این رفتار ما دفاعی است. خود این مسئله نشان میدهد که پس افکار عمومی خیلی در این جهت موثر بوده است.
* همان دروغهایی که اول جنگ خیلی به صورت گسترده و سیستماتیک در رسانه ها پخش شد و در یکی از مستندها خودشان اذعان میکنند که ما برای حمله نیاز داریم به اینکه افکار عمومی این دروغها را باور کند.
به هر حال رسانههای بزرگ عمدتاً در اختیار آنهاست. شما سوابق رسانهها و غولهای رسانهای را در جهان ببینید، غالباً یهودیها هستند یا سرمایه گذارند یا عاملند و طبیعتاً اینها از این جهت حمایت میکنند و اخبار فیک و دروغ و اخبار جعلی هم در این عرصهها با کمک این رسانهها منتشر میشود اما عرض بنده این است که این وضعیتی که امروزه داریم مخصوصاً در حوزه غزه و اتفاقاتی که در این 200 روز گذشته افتاد نشان داد که رژیم صهیونیستی و مقامات صهیونیستی نسبت به افکار عمومی خیلی حساساند و الان حرکتی که شما اشاره فرمودید مثلاً در دانشگاه امریکا و دانشگاههای برخی از کشورهای اروپایی اتفاق افتاده است اینها ابزار خاصی ندارند و کارشان دانشجویی است و در صحن دانشگاه فقط تظاهرات و اعتراض میکنند اما با آنها با خشونت برخورد میشود. این قدرت افکار عمومی را نشان میدهد و اینکه مقامات امریکایی و مقامات خود رژیم صهیونیستی و کشورهای اروپایی نگرانند از اینکه این خیزشهای دانشجویی و مردمی گسترده شود و دولت های اینها تحت فشار افکار عمومی نتوانند آنطور که باید و شاید از رژیم صهیونیستی دفاع کنند.
به نظر من نقش افکار عمومی در این دوره نسبت به گذشته بسیار منحصربهفرد بود. افکار عمومی عامل بسیار مهمی برای دفاع از مردم مظلوم غزه و فلسطین است و نباید بگذاریم که خیزشی که اتفاق افتاده و این تحولی که در افکار عمومی رخ داده خاموش شود.
** راه حل دو دولتی از درون خود رژیم صهیونیستی درست شده است
* شاید بشود اینطوری گفت که رای ممتنع آمریکا در شورای امنیت سازمان ملل به قطعنامه آتش بس -علی رغم اینکه چند بار قبل از آن وتو کرده بودند- هم بخشی به خاطر فشار افکار عمومی در داخل بود که البته برخی موضوعات سیاسی دیگر هم به آن مترتب است.
آقای دکتر! در خصوص راه حل مسئله فلسطین 2 راهکار در سطح جهان وجود دارد. یکی راه حل دولتی است که خوب من فکر میکنم که مقبولیت بیشتری در عرصه بینالملل دارد و کشورهای زیادی آن را حمایت میکنند و یک راه حل هم ایران دارد که بارها اعلام شده و آن هم واگذاری تصمیم به خود مردم فلسطین است تا یک همه پرسی سرنوشت فلسطین را تعیین کند.
منطق ایران در مخالفت با راه حل دو دولتی که در عرصه بین الملل فراگیرتر است چیست؟
البته من این را یادآوری کنم که موضع جمهوری اسلامی ایران را مقامات رسمی جمهوری اسلامی ایران و وزارت خارجه اعلام میکنند و من نمیخواهم در این حوزه ورود کنم بنابراین اگر صحبتی دارم فقط به عنوان یک شخص عادی است و در واقع نگاهم به موضع جمهوری اسلامی ایران نیست اما به عنوان یک کارشناس و به عنوان یک شهروند یک نکته را باید خدمتتان عرض کنم که راه حلی که حالا اصطلاحاً به عنوان راه حل دو دولت مطرح میکنند و اخیراً هم باز به همان هم رای ندادند و حاضر نشدند بپذیرند، به نظر من ریشهاش از درون خود رژیم صهیونیستی است و میخواهد به این طریق یک نوع عملیات فریب را انجام بدهد و یک کلاه گشادتری سر مردم مظلوم فلسطین و غزه بگذارد.
من یک مثال خیلی سادهای میزنم. فرض کنید کسی یک ملکی دارد و یک کسی آمده به زور آن را اشغال کرده و بعد از اینکه فشار و اعتراض مردم و صاحب ملک را میبیند، بگوید من یک بخش نامرغوبش را به تو می دهم بخش مرغوبش را برمی دارم و با هم کنار هم باشیم.
* در همین تقسیم هم باز منطق و عدالت را رعایت نمیکنند؟
بله یعنی شما یک نقشه نامرغوبی را به فلسطینیها پیشنهاد میکنید تازه میگویید که آن اختیارات لازم برای دولت را هم نباید داشته باشید.
محرومیتها و ظلمهایی که در طول این سالها شده، یک موقعیت پراکندهای را برای فلسطینیان رقم زده که بخشی در کرانه باختری ئ بخشی هم در غزه هستند و این بهترین وضعیت برای رژیم صهیونیستی است.
ما حرفمان این است که حدود 70 سال از ظلمی که به مردم فلسطین شده میگذرد و مردمی که در اینجا بودند، به زور و اجبار رانده شدند. اینها حقی داشتند و حقی دارند و اگر واقعاً ما میخواهیم بر اساس مواضع دموکراسی و مسائل حقوق بینالملل کار کنیم، راهش برگزاری همه پرسی است. جمهوری اسلامی ایران این پیشنهاد را داده و خیلیهای دیگر هم در دنیا حتی برخی از صاحب نظران اسرائیلی از آن حمایت کردند که مالکان اصلی بودند ساکن اصلی این سرزمین بیایند و تصمیم بگیرند.
ما اینجا را به عنوان فلسطین میشناسیم نه ما، بلکه تاریخ به عنوان فلسطین میشناسد نه به عنوان یک کشور یهودی نه به عنوان یک کشور اسرائیلی و اسامی دیگری که در این 70 سال درست شده.
شما نمی توانید نام فلسطین را از اینجا خارج کنید طبیعی است که وقتی مردمی اینجا حق اصلی را داشتند، بیایند تصمیم بگیرند حالا چه یهودی باشند چه مسیحی و چه مسلمان.
در گذشته هم یهودیان و مسیحیان به خوبی در کنار مسلمانان که اکثریت این سرزمین بودند زندگی میکردند اما اینکه به زور سرزمینی را اشغال کنند و بعد هم این اشغالگری را توسعه دهند، یک گواه آشکار برای این کار، انبوهی از قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل است که بر این اشغالگری رژیم صهیونیستی صحه گذاشته است.
همه می گویند شما یک رژیم اشغالگر هستید این را که کسی دیگر نفی نمیکند. راهکار این است که اشغالگران بروند و مردم فلسطین خودشان برای سرزمینشان تصمیم بگیرند.
در خیلی از کشورها هم که مناقشه سرزمینی دارند، همه پرسی برگزار می شود و اشکالی هم ندارد. اینجا هم یک همه پرسی برگزار شود با حضور همه ساکنانی که حتی از آنجا رانده شدند و نتیجه هرچه که شد، همه بپذیرند.
این برای قوام و ثبات سیاسی در منطقه بهتراست و منطبق با اصول بین الملل، اصول اخلاقی، اصول سیاسی هم هست و به نظر می رسد بهترین راه حل باشد.
** حمایت از فلسطین و سازگاری آن با منافع ملی
* جمهوری اسلامی ایران در طول 45 سال گذشته پرچمدار حوزههای مختلف در حمایت از مردم فلسطین و مقابله با اشغالگری بوده اما در داخل هم ممکن است برخی سوالاتی داشته باشند -مخصوصاً نسل جوانتر- که آیا هزینهای که ما برای قضیه فلسطین میدهیم منطبق با منافع ملیمان است؟ البته در قانون اساسی ایران، حمایت از مستضعفین به عنوان یک اصل راهبردی وجود دارد اما شاید خیلی از نسل جوان سوالشان این باشد که اصلاً این حمایت از فلسطین و هزینه ای که ما برای مقابله با رژیم صهیونیستی می دهیم با منافع ملی ما سازگاری دارد یا نه؟ نگاه شما چیست؟
این مسئله را باید از چند جهت بررسی کنیم. یک جهت همان است که شما گفتید. به هرحال در کشورما بعد از انقلاب یک حکومت اسلامی که آرمان مسلمانان بود در قالب نظام جمهوری اسلامی ایران پی ریزی شد که فقط معطوف به نیازهای جامعه داخلی ما نیست بلکه عرصههای بینالمللی را هم مدنظر دارد از جمله همین کمک به ملتهای تحت ستم که در چند اصل قانون اساسی آمده پس به عنوان اصول قانون اساسی ما یک امر پذیرفته شدهای است که این کار باید انجام شود.
از جهت حقوق بینالملل هم ما اصول مختلفی را داریم. همین مبانی حقوق بشر، حقوق بشر دوستانه و چیزی که حالا از سال 2000 به بعد در قالب R2P (Responsibility to Protect) مطرح شده، معنای مسئولیت ناشی از همین اصل انسانیست که شما اگر دیدید در جایی و در نقطهای خارج از مرزهای شما ظلم و ستمی انجام می شود شما «وظیفه» دارید نه اینکه اختیار دارید، که بروید به اینها کمک کنید.
اما بر اساس منافع ملی که اشاره کردید، امروز چرا در دانشگاههای امریکا این اتفاقات میافتد؟ مگر آن دانشجوی آمریکایی و اروپایی که در آنجا اعتراض میکنند مشکلی در خوابگاه، هزینهها و زندگیشان دارند؟ آنها نگاهشان به این است که باید به آن ظلمی که در غزه اتفاق میافتد اعتراض کنند. یعنی یک مسئولیت انسانی برای خودشان تعریف میکنند و بر اساس این مسئولیت انسانی است که الان این خیزش عمومی را در دانشگاههای امریکایی و اروپایی شاهد هستیم.
در حوزه امنیتی و سیاسی هم وقتی که شما مشاهده کنید که در نقاطی از دنیا یک ناهنجاریهایی اتفاق میافتد که این ناهنجاری ها معطوف به شماست و در آینده می تواند منافع ملی شما را مورد تهدید قرار بدهد، طبیعتاً شما مینشینید در آن تدبیر میکنید.
منافع ملی ما الزاماً این نیست که فقط به مرزهای جغرافیایی ما حملهای شود و ما بخواهیم دفاع کنیم. ممکن است در آن سوتر از مرزها هم منافع ملی ما مورد هدف قرار بگیرد یا در آینده بخواهد مورد تهدید قرار بگیرد، پس عقل ایجاب میکند که ما حتماً برای آن مسئله هم برنامه و تدبیر داشته باشیم.
من فکر میکنم این رفتار ایران، هم از جهت قانون اساسی، هم اصول حقوق بینالملل و هم از جهت مسائل انساندوستانه و هم از جهت منافع ملی یک امر پذیرفته شده است که شما نه تنها در غزه، بلکه در هر جای دیگر هم باید اگر مسلمان و یا انسانی مورد ظلم واقع شده است کمک کنید و تا آنجایی که امکانپذیر است به یاری او بشتابید.
* در اصل یازدهم قانون اساسی ما، موضوع امت واحده و همگرایی با کشورهای اسلامی مورد تاکید قرار گرفته است. در عرصه بینالملل هم مثلاً سازمان همکاری های اسلامی تشمیل شد تا مسئله فلسطین در اولویت جهان اسلام باقی بماند. اخیراً هم باز رهبر انقلاب تاکید کردند که باید مسئله فلسطین مسئله اول جهان اسلام باشد اما در همین جهان اسلام میبینیم کشورهایی هستند که دولتهایشان حالا برخی به صورت پنهان برخی دیگر آشکار با رژیم صهیونیستی همکاری میکنند. اصلاً به دنبال سازش هستند و قراردادهای صلح امضا میکنند یا به دنبال امضای آن هستند -که البته این ماجرای طوفان الاقصی یک مقداری حداقل به تاخیر انداخت- فکر می کنید که بزرگترین مانع برای آن ایده یعنی همگرایی کشورهای اسلامی با هم و در اولویت بودن فلسطین چیست؟ این ظرفیت بزرگ جهان اسلام می تواند یکی از مولفههای اصلی باشد که این مسئله را حل کند اما در طول سالهای قبل شاهدش نبودیم. بزرگترین مانع برای شکل گیری وحدت از نظر شما چیست؟
من اگر کوتاه بگویم، یکی عدم اعتماد و خودباوری مقامات کشورهای اسلامی به قدرت و توانمندیهای خودشان است.
شما ببینید از سال 1967 و جنگهای اعراب و اسرائیل، صهیونیستها از چند جهت سعی کردند که هیمنه اعراب و مسلمانان را بشکنند. حالا به طرق مختلف. مثلا یک بار از طریق نفوذ بود که مثلاً شما در قضیه مصر میبینید اگر ناصر هست، کنارش یک انور سادات گذاشته می شود که بعد از ناصر طرفدار رژیم صهیونیستی میشود.
دوم اینکه کشورهای مسلمان باید توجه کنند که منافع ملی کلان امت اسلامی تنها از طریق وحدت حاصل می شود. اگر اختلافات جزئی هم هست این اختلافات را میتوانند کنار بگذارند.
امام «رضوان الله تعالی علیه» منادی این مسئله و منادی وحدت بین کشور های اسلامی بود. البته دشمن هم این را به خوبی میداند که اگر کشورهای مسلمان با هم ید واحدهای شوند طبیعتاً آنها از بین خواهند رفت و برای همین نقشهریزی میکند تا هیچگاه این وحدت شکل نگیرد.
کنفرانس اسلامی یا حالا سازمان همکاریهای اسلامی که بعداً شکل گرفت، یا بقیه سازمانها به جای اینکه دشمن اصلی را شناسایی کنند به سراغ فروعات رفتند. ما از 1982 وکه سازمان کشورهای خلیج فارس تشکیل شد، کشورها نگاهشان را به جای اسرائیل به جمهوری اسلامی ایران معطوف کردند در صورتی که دشمن اصلی اسرائیل است و همه نکاه ها باید معطوف به او باشد.
در خصوص عدم خودباوری دولت های اسلامی باید بگویم که متاسفانه آنها به توانمندیهای خودشان و قدرتی که در بین مردمشان است اعتقاد ندارند و چون این اعتقاد نیست، معمولاً خودشان را خیلی نازلتر از بقیه فرض میکنند و به همین خاطر هم نمیتوانند به آن نقطه وحدت برسند.
مقام معظم رهبری یک پیشنهادی را در دورههای اخیر دادند و در خیلی جاهای دیگر عمل شده است. ایشان یک راهکار خیلی ساده فرمودند که اگر شما نگاهتان به بحث غزه یک نگاه اسلامی و انسانی است، روابط تجاریتان را با اسرائیل قطع کنید. خیلی ساده است. ولی روابط قطع نمی شود چرا؟
اگر همین روابط تجاری قطع شود، شکست بزرگی برای رژیم صهیونیستی است.
* این کشورها تجربه داشتند اوایل دهه 50 شمسی
بله در حوزه نفت و حوزه های دیگر داشتند. این ابزاری که در اختیار شماست. ابزار مسالمت آمیزی هم هست و محل قدرت شماست. با این حال میبینیم حتی کشورهایی که رابطه سیاسی ندارند، در گوشه و کنار دنبال برقراری رابطهاند.
برقراری رابطه کشورهای مسلمان با رژیم صهیونیستی در واقع یک سم مهلکی است که نابودی خود کشورهای اسلامی را رقم میزند و این را باید کشورهای مسلمان و مقامات کشورهای مسلمان بدانند که راه حل، فقط وحدت و اتکای به همدیگر و نفی رژیم صهیونیستی است.
*چون در پایان گفتگو قرار داریم، چند کلمه را خدمتتان میگویم شما اگر نظری دارید بفرمایید. یکی «حق وتو» است که خیلی می شنویم و در سازمان ملل همانطور که اشاره هم کردیم کشورهایی که قدرتمندتر بودند این حق را برای خودشان توانستند جا بیندازند.
نماد بی عدالتی حقوق بین الملل.
سردار سلیمانی
ایشان (رحمت الله علیه) واقعاً اگر من بخواهم در چارچوب حقوق بین الملل صحبتی از ایشان کنم، ایثارگر و فداکار و شهید راه حقوق بشر بودند.
میدان و دیپلماسی
تا زمانی که با همدیگر و کنار هم باشند رمز موفقیت و پیروزی است و اگر جدا شوند معلوم نیست که چه اتفاقی میافتد.
طوفان الاقصی
نماد اراده مسلمانان و اینکه اگر مظلومان عالم ید واحدی باشند میتوانند هر دشمنی را شکست بدهند.
وعده صادق
نماد استقلال جمهوری اسلامی ایران بود که به هر دشمنی میتواند در هر زمان و به هر طریق پاسخ مناسب را بدهد و موجب ناامیدی دشمنان شود از اینکه بخواهند تعرضی به جمهوری اسلامی ایران داشته باشند.
انتهای پیام/