تولد و دوران کودکی
آیتالله سیّدحسن طاهری خرمآبادی به روز یکم خرداد ماه سال 1317 هجری شمسی در خرمآباد به دنیا آمد. پدرش مرحوم حاج سیّدحیدر طاهری خرمآبادی از شاگردان شناخته شدهی مؤسس حوزه، مرحوم آیتالله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی و از دوستان نزدیک حضرت امام(ره) و آیتالله العظمی گلپایگانی(ره) بود. مرحوم سیّدحیدر پس از سالها تحصیل و بهرهمندی از محضر علمای بزرگ اصفهان، مشهد و قم با درخواست مردم خرمآباد به زادگاه خود بازگشت و تا آخر عمر به رسیدگی و ساماندهی امور مردم همّت گماشت. آنچه که مرحوم حاج سیّدحیدر را از دیگران متمایز و مایه محبوبیت فراوانش در میان مردم بود همانا برخورداری از حلم و بردباری و عدم علاقه به زخارف دنیا و مادیات بود.
آقای طاهری خرمآبادی در مورد ویژگیهای اخلاقی پدرش میگوید: «منزل پدرم محل رتق و فتق امور مردم و مراجعه عمومی نیز بود و مخصوصا عشایر با ایشان مراوده و مراجعه زیادی داشتند. از جمله خلقیات خوب و ارزنده مرحوم ابوی که به آن معروف بود حلم و بردباری بود و از زندگی دنیا و مال و ثروت هیچ بهره و نصیبی نداشت و تنها یک منزل بسیار ساده و معیوب داشت که سالها دیوار آن نمور بود و حتی گاهی فاضلاب و آب کوچه پشت منزل، از وسط اطاق جاری میشد و تا سالیان پس از فوت ایشان به همین وضع بود و تا آخر عمر اثاثالبیت بسیار ساده و زندگی فقیرانهای داشت.»[1]
آیتالله سیّدحسن طاهری خرمآبادی که تنها فرزند خانواده بود، در 9 سالگی در حالیکه به پدر به شدت وابسته بود به ناگاه او را از دست داد و در همان اوان کودکی طعم تلخ یتیمی را چشید. مادر ایشان نیز که زنی پاکدامن و از خاندان اشعریون قم بود، در حدود سال 1360 شمسی دار فانی را وداع گفت.
دوران تحصیل در خرم آباد
آیتالله طاهری خرمآبادی تحصیلات خود را در یکی از دبستانهای خرمآباد آغاز کرد. ایشان نقل میکنند: «من اصرار داشتم که با لباس روحانی به مدرسه بروم و فامیلهای ما هم همین انتظار را داشتند ولی رئیس فرهنگ و بعضی از آموزگاران جدیدی که به مدرسه میآمدند و برای آنها این موضوع تازگی داشت شدیداً مخالفت مینمودند. در این میان عمویم (که بعد از رحلت پدر کفالت ایشان را بر عهده داشتند) در مقابل آنها می ایستاد و گاهی مجبور میشد خودش به مدرسه بیاید و با فردی که در این موضوع اصرار داشت مقابله کند و یا به اداره فرهنگ برود و با رئیس فرهنگ مذاکره نماید.»[2] وی با پایان یافتن دوره ابتدایی، به مدرسه علمیهی کمالیه رفت و طی دو سال جامعالمقدمات و سیوطی را فرا گرفت.
ورود به قم و دیدار با امام(ره)
ایشان پس از حدود دو سال تحصیل در حوزه علمیهی خرمآباد به همراه مادر خود، به قم عزیمت کرد تا تحصیلات حوزوی خود را در دیار کریمه اهل بیت(ع) ادامه دهد. آیتالله طاهری خرمآبادی از دیدار خود با امام(ره) در بدو ورود به قم اینچنین یاد میکنند: «از خاطرههای شیرین روز اولی که به قم وارد شدم این بود که پس از ورود به قم و جای دادن بار سفر در انبار گاراژ جهت خواندن نماز و زیارت وارد صحن مطهر حضرت معصومه(س) شدیم و من در حالی که در کنار حوض صحن بزرگ مشغول وضو گرفتن بودم قیافه جذاب یک روحانی بزرگواری توجه مرا به خودش جلب نمود که در حال بازگشت از حرم بود و با یک دنیا طمأنینه و وقار از صحن خارج میشد. بیاختیار از یکی از آقایان طلاب که در کنار حوض بود، پرسیدم این آقا کیست؟ در جواب گفت: آقای حاجآقا روحالله خمینی است. از همان دیدار نخست شیفتهی او شدم علاقه و محبت او در دلم قرار گرفت ولی خودم هم نمیدانستم که چرا به این آقا علاقه پیدا کردم. البته قبلاً نام او را از عمویم شنیده بودم ولی تا آن روز تطبیق نمیکردم و به این نام نمیشناختم. بعدها به یادم آمد که در سفرهای زیارتی، مکرر این روحانی بزرگوار را در مدرسه فیضیه دیده بودم ولی نمیدانستم کیست.» [3]
تحصیل در حوزه علمیه قم
در همان سال اول ورود به قم، آن قسمتهایی از سیوطی را که باقی مانده بود به اضافه مغنی و حاشیه (از دروس مقدماتی حوزه) را فرا گرفت. دوستی و هم مباحثگی با آقای سیّداحمد مدعشی باعث گردید تا با آقای هاشمی رفسنجانی آشنا شده و هر دو به اتفاق، کتاب حاشیه ملاعبداله را نزد وی بگذرانند. آقای طاهری نحوه آشنایی خود با مرحوم هاشمی راچنین نقل میکند: «روزهای اول و دوم وردو به قم در مدرسه فیضیه ایستاده بودم که یک سیدی آمد پیش من و گفت، آیا حاضری با هم، هم مباحثه بشویم. گفتم حرفی نیست. ایشان آقای سیّداحمد مرعشی از بستگان آقای هاشمی رفسنجانی بود. خوب بعد از آن باید استادی پیدا میکردیم برای حاشیه ملاعبدالله. آقای مرعشی، آقای هاشمی رفسنجانی را معرفی کرد و ما دو نفری حاشیه را نزد ایشان خواندیم و این زمینهای شد برای آشنایی من و آقای هاشمی رفسنجانی. خود ایشان آن موقع لمعه میخواند.» [4]
در سال بعد معالمالاصول و شرح شمسیه و در دو سال بعد از آن، لمعه، قوانین و مطوّل را آموخت و در سال پنجم رسائل و مکاسب شیخ انصاری را آغاز کرد. ظرف سه سال آن کتابها را به همراه جلد اول کفایه به پایان برد و جلد دوم کفایه را هم زمان با رفتن به درس خارج امام(ره) شروع نمود. مقداری از درس خارج قضا را در محضر آیتالله العظمی بروجردی فرا گرفت. ایشان این برهه را چنین یاد میکند: «یک مدت کوتاهی هم درس آقای بروجردی رفتم، چون امتحان بر اساس درس ایشان بود. ولی درس آقای بروجردی به علت مشاغل و کهولت سن ایشان زیاد منظم نبود و همینطور شلوغی زیاد درس آقای بروجردی، برای افرادی مثل ما که ابتدای کارمان بود و میخواستیم درس بخوانیم چندان مفید نبود؛ لذا دیگر درس خارج من منحصر شد به درس حضرت امام(ره) و مقداری درس مرحوم حاجآقا مرتضی حائری تا هنگام تبعید امام(ره).» [5]
اساتید
آیتالله طاهری خرمآبادی در دورهی تحصیل خود از محضر استادان و عالمان برجستهای کسب فیض نمود که حوزههای علمیه خاطرهی مبارزات و مجاهدتهای آنان را هرگز از یاد نمیبرد. وی با ورود به قم، حاشیه ملاعبداله را نزد آقای هاشمی رفسنجانی فرا گرفت. برای تحصیل معالم الاصول و مطول به نزد آیتالله شب زندهدار رفت و لمعه را نزد مرحوم حاج آقا حسین جزایری از فضلای خرمآباد، آیتالله باقری کنی و آیتالله ستوده خوانده و رسائل شیخ انصاری را نزد حضرات آیات مکارم شیرازی، شبزندهدار، مشکینی و سبحانی فرا گرفت و برای آموختن مکاسب محرمه با آیتالله سیدعلی محقق داماد (فرزند آیتالله العظمی سیّدمحمد محقق داماد) به مباحثه پرداخت. کتاب بیع را نیز نزد آیتالله خزعلی فرا گرفت. کفایةالاصول را نیز در محضر مرحوم آیتالله شیخ عبدالجواد اصفهانی (جبل عاملی) و مرحوم آیتالله سلطانی طباطبایی آموخت. برای تحصیل درس خارج، به درس مرحوم آیتالله بروجردی و حضرت امام خمینی(ره) رفت. ایشان در باره ویژگی علمی امام(ره) میفرماید: «بحث ایشان، شاگرد پرور بود و فکر را به کار میانداخت. تنها نقل عبارت دیگران نبود. درس ایشان تفاوت زیادی داشت با کل درسهایی که ما تا آن موقع در حوزه دیده بودیم. الان هم معتقدم که نوشتههای فقهی و اصولی ایشان قابل طرح و استفاده و درخور دقت است. البته نمیخواهم بگویم که نظری فوق نظرات ایشان نیست. شاگردان ایشان همان موقع به نظرات ایشان اشکال میگرفتند و خود ایشان هم مشوّق بود؛ اما نظرات ایشان در همة ابعاد به قدری عمیق و دقیق است که همیشه قابل طرح و بحث خواهد بود. از نظر علمی میتوان گفت که حضرت امام(ره) در ابعاد مختلف فقهی، اصولی، فلسفی و عرفانی در عصر خویش فقیه و اندیشمندی استثنایی بود. حضرت امام(ره) از یک نبوغ و استعداد بالایی برخوردار بود. بدون هیچ گونه مبالغهای میتوانم بگویم بعد از معصومین(ع) حضرت امام یک انسان استثنایی بود». [6]
آیتالله طاهری خرم آبادی، پس از تبعید حضرت امام(ره)، در درس حضرات آیات گلپایگانی، شیخ مرتضی حائری و محقق داماد شرکت نمود و از محضر مرحوم حاج آقا حسن فرید اراکی بهرههای فراوان برد.
در فلسفه نیز، منظومه حاج ملاهادی سبزواری را نزد شهید آیتالله حاج آقا مصطفی خمینی و آیتالله امینی آموخت. اشارات و الهیات شفا را نزد آیتالله جوادی آملی و مقداری از اسفار را نزد نابغهی عصر علامه سیدمحمدحسین طباطبایی فرا گرفت. بخشی از اسفار را نیز در محضر آیتالله شهید مرتضی مطهری گذراند.
ایشان در دورهی سطح با حضرات آقایان سیّداحمد مرعشی، سیّدعلی محقق داماد و عباسعلی عمید زنجانی به مباحثه پرداخته و از هم مباحثهایهای دورة تحصیل درس خارج، از آقایان مؤمن، حسینی کاشانی، ربانی املشی و حاج حسن تهرانی نام میبرند.
ارادت ویژه به چند استاد
آیتالله طاهری خرم آبادی در میان اساتید سطح خود بسیار شیفته و مجذوب اخلاق و رفتار استاد برجسته اخلاق یعنی مرحوم آیتالله حاج آقا حسین شب زندهدار بودند. از دیگر اساتیدی که رابطه خیلی خوبی با ایشان داشتند میتوان از حضرات آیات باقری کنی، مهدوی کنی و مکارم شیرازی نام برد. در میان اساتید درس خارج خود به غیر از امام(ره) که ارادت ویژه و خاصی به ایشان داشت از دو استاد دیگر خود حضرات آیات محقق داماد و شیخ مرتضی حائری به نیکی یاد کرده و ابراز علاقه شدید میکنند. ایشان در این مورد میگوید: «به غیر از امام(ره) که ارادت ویژهای به ایشان داشتم، دو بزرگواری که خیلی مورد علاقهی بنده بودند، یکی مرحوم آقای داماد بود که خیلی بیتکلّف و عاری از تمام تشریفات بود و دیگری هم مرحوم آقای حائری به دلیل وضع زندگی و هم از نظر تقوا و سایر خصوصیاتی که در مرحوم حائری بود، ما به ایشان علاقهمند بودیم. مرحوم آقای داماد بیشتر از سایر علماء با امام(ره) مرتبط بود. آقای آسیدعلی آقای محقق آقازاده مرحوم آقای داماد نقل میکردند که حضرت امام(ره) گاهی مسائل خصوصی و شخصی خود را که با دیگران مطرح نمیکردند با مرحوم آقای داماد مطرح میکردند. [7]
رفیق صمیمی
آقای طاهری خرمآبادی از مرحوم شهید آیتالله ربانی املشی به عنوان صمیمیترین دوست و فردی که با وی انس زیادی داشته است یاد کرده و میگوید: «با آقای ربانی املشی جدای از بحث و درس خیلی مأنوس بودیم. در مسائل انقلاب و مبارزه همیشه با هم بودیم و تا آخر هم چیزی از هم پنهان نداشتیم. بسیاری از امور شخصی و مسائل خیلی خصوصی من از ایشان نهان نبود. این ارتباط و انس به گونهای بود که الآن هم بعضی از دوستان میگویند، وقتی شما را می بینیم به یاد مرحوم ربانی میافتیم. مرحوم آقای ربانی املشی بسیار مرد باتقوا و بیعلاقه به مسائل دنیوی و مادی بود. نمیخواهم بگویم کاملاً بی علاقه، چون هرکس یک مقداری علاقه دارد، اما دلبستگی نداشت. دنبال مقام و ریاست و پول نبود، مگر در حد یک زندگی معمولی. در دوران انقلاب هم واقعا زحمت میکشید، زندان رفت، تبعید شد و بسیاری مسائل دیگر. از بیعدالتی و مسائل خلاف، بسیا رنج میبرد.» [8]
آثار علمی
آیتالله طاهری خرمآبادی، در سالهای متمادی حضور در حوزه علمیه قم، خدمات علمی و فرهنگی شایانی را به این حوزة سترگ تقدیم داشته است. وی سالها به تدریس خارج فقه و اصول مشغول بوده و طلاب و فضلای بسیاری را به جامعة علمی و فقهی کشور ارزانی داشته است.
در کنار تدریس، از سالهای پیش و پس از انقلاب، در نشریات گوناگونی مانند معارف جعفری و پاسدار اسلام، مقالههای جامع علمی و سیاسی خود را به چاپ رسانده است که برخی از آنها به صورت کتاب منتشر شده است. برخی از کتابهایی که ایشان تاکنون به رشته تحریر درآورده، بدین شرح است:
1ـ رسالة فی صله الرحم و قطعیتها
2ـ رسالة فی مقدار المهر
3ـ مسألة ولایة الفقیه فی کلام الشیخ الانصاری
4ـ اسلام و مسائل اجتماعی
5ـ ولایت فقیه و حاکمیت ملت
6ـ جهاد در قرآن
7ـ رسالهای در عموم حجیت بینه
8- ردّ شبهات وهابیه
9- منابع مالی اسلام در حکومت اسلامی
10- کتاب الخمس
11- ذبایح اهل کتاب
12- ولایت الفقیه
و ....
فعالیتهای سیاسی
آیتالله طاهری خرمآبادی نیز، چون دیگر عالمان عصر خود و به مانند پیر و مراد و مقتدای خویش، حضرت امام خمینی(ره) حکومت ننگین پهلوی و سکوت در مقابل ستمهای آن را برنمیتابید و روز و شب را به مبارزه با آن میگذراند. سخنرانیها، نامهها و اعلامیهها، به زندان رفتنها و شکنجه شدنهای وی نقش مهمی را در پیشبرد انقلاب و پیروزی آن ایفا میکرد که ذکر نمونهها و شرح آن، در این مختصر نمیگنجد.
در سال 1341، شاه و عوامل آن، لوایح ششگانهای را با ظاهر اصلاحات و ایجاد رفاه برای مردم تدوین کردند و میخواستند آن را به رفراندوم بگذارند. امام(ره) که به خوبی از حیلهها و عوامفریبیهای شاه اطلاع داشت، مخالفت خود را با لوایح اعلام نمود و به آیتالله طاهری خرمآبادی نیز دستور داد که به خرم آباد برود و مسائل مطرح شده را با علما و مردم آن دیار در میان بگذارد. تلاش آیتالله طاهری خرم آبادی در آن روزگار برای رساندن پیام امام(ره) و گرد هم آوردن علمای خرمآباد و تصمیمگیری برای مسائل پیش آمده، نقطة عطفی در مبارزات ایشان میباشد. همچنین ایشان پس از مدتی به قم رفت و گزارش مذاکرات علما و جریانهای پیش آمده در شهر را به اطلاع امام(ره) رساند.
وی در اوایل سال 1342 به منظور تبلیغ و در آستانه ماه محرم، تصمیم به عزیمت به کاشان گرفت و آن را با امام(ره) در میان گذاشت. امام(ره) موافقت فرمودند و پیامهایی برای علمای کاشان با موضوعیت جریانهای پیش آمده و ضرورت مبارزه با رژیم شاه، دادند. وی ضمن رساندن این پیامها، سخنرانیهای مهم و افشاگرانهای را در ایام ماه محرم انجام داد که شور عجیبی در مردم کاشان ایجاد کرد و ساواک و عوامل رژیم پهلوی را هراسناک ساخت. همچنین سخنرانی وی پس از حادثه 15 خرداد در حرم مطهر حضرت معصومه(ع) در حمایت از امام(ره) و محکوم کردن جنایات رژیم، در کارنامه مبارزاتی او میدرخشد.
در طول سالهای مبارزه، آیتالله طاهری خرم آبادی، بارها و بارها مورد تعقیب ساواک قرار گرفت و بارها تبعید یا زندانی شد. اما بینش صحیح وی از انقلاب و همچنین اطاعت محض از امام(ره) و علاقة وافر به ایشان، تبعید و زندان و... را بر ایشان هموار میساخت. ایشان هدف امام خمینی(ره) از نهضت را اینگونه بیان میکند: «از پای درآوردن حکومت سلطنتی در حد ساقط کردن آن و یا ضعیف کردن آن، به عنوان هدف میان مدت برای همه روشن بود. اما هدف نهایی نمیخواهم بگویم برای همه، ولی برای بسیاری از مبارزان نیز مجهول بود. به هر حال تا قبل از مطرح شدن مباحث ولایت فقیه حضرت امام، بحثی در مورد نظام جایگزین رژیم شاهنشاهی نشده بود. مباحث امام افق مبارزه را وسیعتر کرد و یک هدف مشخص و روشن را برای نهضت ترسیم کرد و آن، حکومت اسلامی و مسأله ولایت فقیه بود». [9]
آیتالله طاهری خرمآبادی، در حدود سال 1356 به عضویت رسمی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم درآمد، هر چند پیش از آن نیز در فعالیتهای مبارزاتی با اعضای این مرکز همکاری داشت.
فعالیتهای سیاسی آیتالله طاهری خرم آبادی به پیش از انقلاب محدود نیست. ایشان پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی نیز در مسؤولیتهای گوناگون به ایفای نقش پرداختند و خدمات ارزشمندی را در عرصههای گوناگون به انجام رساندند. برخی از فعالیتهای ایشان پس از پیروزی انقلاب بدین شرح است:
1ـ نماینده مردم استان لرستان در مجلس خبرگان تدوین قانون اساسی
2ـ عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم
3ـ نمایندگی امام(ره) در امور حج
4ـ نمایندگی امام(ره) در سپاه
5ـ نمایندگی حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبری در پاکستان
6ـ عضو مجلس خبرگان رهبری و عضویت در هیأت رئیسهی آن
7ـ امامت جمعه موقت تهران با حکم مقام معظم رهبری
8- عضویت در شورای نگهبان 1380-1378
9- ریاست مجمع فقهی شورای نگهبان با حکم مقام معظم رهبری
صلابت و شجاعت امام در برابر شاه
آیتالله طاهری در جریان مبارزات امام بر علیه شاه به تدریج مرید شجاعت و بیپروایی ایشان می شود: «ظهر روزى که همه در منزل آقاى شریعتمدارى جمع بودیم، بعد از حادثه فیضیه، ناگهان خبر آوردند که منزل امام را محاصره کردهاند و کوچه پر از مأمور است. چنین تصور مىشد که نکند امام را گرفته باشند. آقاى شریعتمدارى براى اطلاع، از من خواست به آنجا بروم و جویاى آن جریان شوم. نزدیک منزل امام که رسیدم، همه رفته بودند. اجازه ورود گرفتم و وارد منزل شدم. امام همراه با مرحوم لواسانى بر سر سفره مختصرى مشغول صرف ناهار بودند؛ با چهرهاى بشاش و متبسم. به ایشان گفتم: «آقایان متأثر و نگران شدند که نکند این مأمورین براى دستگیرى شما آمده باشند.» امام فرمودند: «من منتظرم، اى کاش اینها مرا بگیرند، آن وقت خیلى از کارها درست مىشود!»(10)
مظلومیت شهید مطهری
آیتالله طاهری خرمآبادی دربارهی برخی وقایع تأسفباری که در مسیر مبارزه و نهضت امام(ره) مخصوصاً در سالهای منتهی به پیروزی انقلاب و به ویژه جفاها و نامردیهایی که در حق استاد شهید مرتضی مطهری در بحبوههی مبارزات، روا میشد، در خاطراتش میگوید: «در حدود سال ۵۴، رژیم به حرکت برخی از طلاب در مدرسه فیضیه، بر چسب مارکسیست اسلامی زد. برخی از علما و روحانیون به این نتیجه رسیده بودند که در شرایط کنونی، ضرورت ایجاب میکند که با فعالیتهای فرهنگی، من جمله انتشار نشریه، از رسوخ این ذهنیت که روحانیون و گروه های چپ همسو هستند، جلوگیری شود. از جمله کسانی که در این مورد بسیار حساس بودند، استاد شهید مطهری بود. بعضیها در آن مقطع، حساسیت ایشان را نداشتند و یا دغدغههای ایشان را آن گونه که باید درک نمیکردند، یعنی به رغم اینکه میدانستند کسانی هستند که با تز «اسلام منهای روحانیت» موافق هستند، اما مواجهه با اینها را صلاح نمیدانستند. آیتالله مطهری معتقد بود که با جدیّت و از همین حالا باید راهمان را از آنها جدا کنیم.
بعد از بحث و گفتگوهایی که در این مورد صورت گرفت، آقایان به این نتیجه رسیدند که از امام نظر خواهی کنند و بنده هم از طرف آنها مأمور شدم که این کار را انجام بدهم، لذا نامه ای به محضر امام نوشتم و در آن، این دو نظریه را بی کم و کاست مطرح کردم و گفتم نظر آقای مطهری این است و نظر بعضی از آقایان دیگر نیز این است. نامه را هم به سختی و توسط مسافری مطمئن به نجف فرستادم. امام در جواب نامه، مطالبی را یادآوری و در یکی از فرازهای آن، با اشاره به اختلاف آقایان با آقای مطهری، به صراحت گفتند که حق با آقای مطهری است و کسانی که شعار دین منهای روحانیت را میدهند، در واقع نه دین را میخواهند نه روحانیت را، منتهی چون به صراحت نمیتوانند بگویند با دین مخالفند، سعی میکنند متولیان و مفسران اصیل آن را مورد هجمه قرار بدهند و در این حمله بعدی، اصل دیانت را هم از بین ببرند، چون وقتی تفسیر درستی از دین وجود نداشته باشد، هر سخنی را میتوان به دین بست و در نهایت آن را استحاله کرد. این مسئله بسیار مهمی بود که امام در آن شرایط، به رغم همه دغدغه هایی که وجود داشت، حق را به آقای مطهری دادند.
مرحوم آقای مطهری به دلیل همین مخالفتها، در یکی دو سال آخر نهضت به شدت مورد حمله و حتی بایکوت نیروهای به ظاهر مسلمان و انقلابی بود! خاطرم هست که در سال ۱۳۵۶ به خاطر بیماری فرزندم مجبور شدم به انگلستان بروم.
در همین ایام هم مرحوم علامه طباطبائی برای معالجه به منچستر تشریف آورده بودند و مرحوم آقای مطهری هم ایشان را همراهی میکردند. علت همراهی مرحوم مطهری با مرحوم علامه این بود که چون سخنان و پاسخهای مرحوم علامه، مجمل و در مواردی هم غامض بود، مرحوم آقای مطهری تلاش میکردند که این مطالب برای مخاطبین قابل فهم تر کنند و در واقع مطالب مرحوم علامه را شرح و بسط میدادند... من در آن روزها میدیدم که طرفداران مجاهدین خلق و دکتر شریعتی به دلیل مخالفت مرحوم آقای مطهری با افکار انحرافی و تند آنها، نه تنها ایشان، بلکه مرحوم علامه طباطبائی را هم نفی و دیگران را از حضور در جلسات آنها ممانعت میکردند. کار به جایی رسید که وقتی دانشجویان مذهبی قصد داشتند در دانشگاه منچستر برای آقای مطهری جلسه سخنرانی و پرسش و پاسخ تشکیل بدهند، مخالفین ایشان مانع شدند و نظرشان هم این بود که اگر آقای مطهری در این دانشگاه صحبت کند، برد تبلیغاتی آن زیاد خواهد بود! بعدها خود آقای مطهری هم به من گفتند که اینها نگذاشتند جلسه سخنرانی من در دانشگاه برگزار شود. همین آقای(دکتر عبدالکریم) سروش هم که در آن زمان از آشنایان آقای مطهری بود، وقتی ایشان و مرحوم علامه به انگلستان رفتند، عمداً به آمریکا رفت! مرحوم مطهری میگفت ایشان رفت که ما او را نبینیم و با ما مواجه نشود!»(11)
باند مهدی هاشمی
جریان فعالیت های باند سیدمهدی هاشمی از نزدیکان آیت الله منتظری چه پیش از انقلاب و چه پس از آن، متأسفانه از مقاطع بسیار تلخ تاریخ انقلاب اسلامی است. موضوعی که نهایتاً از عوامل مهم در مقابل امام(ره) قرار گرفتن، قائم مقام رهبری وقت یعنی آیتالله منتظری شد و شد آنچه که نباید میشد. همین مسئله که در برخی از امور بسیار مهم سیاسی و نظامی کشور بحران هایی را به وجود آورده بود و سیدمهدی هاشمی به پشتوانه ی حمایت های بی چون و چرای آقای منتظری به تاخت و تاز مشغول بود به طوری که بسیاری از بزرگان انقلاب را بواسطه ی مسئولیت هایشان درگیر این موضوع نموده بود. آیتالله طاهری خرمآبادی که چندی نمایندگی امام(ره) در سپاه را بر عهده داشت از جملهی این افراد بود. وی در مورد مهدی هاشمی و نوع سلوک آقای منتظری در قضیه او عنوان میدارد: «با آن از شناخت نزدیک من از سید مهدی مربوط به بعد از انقلاب است. که طیف مهدی هاشمی در اصفهان تندرویهای بسیار زیادی داشتند. این تندرویها در درجه اول موجب اختلاف و جدائی بین مرحوم آقای خادمی و آقای طاهری اصفهانی شد. آقای خادمی از علمای شاخص اصفهان و در واقع در حد یک مرجع تقلید بود. ایشان مردی بسیار با فضیلت و معتقد به مبارزه بود و از همان روز اول نهضت به دیدن امام آمد و وکالت ایشان را در اصفهان به عهده داشت، شهریه ایشان را میپرداخت و در عین حال به جد در مقابل طرفداران کتاب «شهید جاوید» بود.
البته از آن طرف هم آقای طاهری اصفهانی در صف اول مبارزه قرار داشت و طیف مهدی هاشمی از طرفداران ایشان محسوب میشدند. این گروه موجب شدند که بین این دو چهره و طبعا جریانات و گروه های مرتبط با هر یک، اختلاف ایجاد شود. بعد از انقلاب، کمیته های اصفهان زیر نظر آقای خادمی بود و جریان سیدمهدی به شدت فشار میآورد که کمیتهها باید منحل بشوند. ائمه جمعه اصفهان هم که متأثر از آقای خادمی بودند با این پیشنهاد مخالفت میکردند.
خاطرم هست که در همان ایام از طرف امام به اتفاق آقای یزدی و آقای مهدوی کنی به اصفهان رفتیم که به اختلافات پایان بدهیم که در نهایت موفق به این کار نشدیم. در همان روزها بود که مهندس بحرینی، رئیس کمیته انقلاب، به دست همین تندروهای اصفهانی کشته شد. اما از زمانی که من نماینده امام در سپاه پاسداران شدم، شناخت بیشتری از سیدمهدی پیدا کردم. او رئیس نهضتهای آزادی بخش بود. در آن زمان اطلاعات سپاه گزارش هایی درباره عملکرد سید مهدی به من میداد. ما با آقای منتظری ملاقات میکردیم و ایشان را در جریان فعالیتهای این گروه قرار میدادیم.
البته متأسفانه آقای منتظری حرفهای ما را قبول نمیکرد و در هیچ یک از جلساتی که با اعضای جامعه مدرسین با ایشان داشتیم و حتی جلساتی که افرادی مثل آقای مهدوی کنی و آقای جنتی با ایشان داشتند، قانع نمیشد و میگفت شناختی که من از سیدمهدی دارم، شما ندارید! این در حالی بود که امام از همان ابتدا نسبت به این طیف حساس بودند و اخبار مربوط به فعالیتهای آنها را پیگیر میشدند.» (کتاب ماه تاریخی – فرهنگی یادآور، ویژهی چهارمین دههی انقلاب اسلامی، شماره چهارم و پنجم، آذر و زمستان 87/ بهار 88، صص 52-47، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران)
فقیه وارسته
آیتالله محمد مؤمن از یاران باسابقه امام(ره) و عضو فقهای شورای نگهبان در باب زندگی و زمانه و کارنامهی مرحوم آیتالله طاهری خرمآبادی میگوید:
«از الطاف خدواند به بنده این بود که از زمانی که مرحوم آیتالله طاهری به قم مشرف شدند ـ شاید در سال ۱۳۳۰ ـ با ایشان آشنایی پیدا کردم. از همان ابتدای طلبگی در درسهای مقدماتی در یکی از حجرههای صحن مقدس شرکت میکردیم. در بعضی از درسها هم بنده با ایشان استاد واحدی داشتیم. رفاقت و نزدیکی ما با هم از آن زمان تا هنگام درگذشت ایشان ادامه یافت.
مرحوم آیتالله طاهری هم که جزء فضلا و در زمرهی مدرسین ممتاز حوزه بودند از همان سال ۱۳۴۲ در منبرها و سخنرانیهایی که در شهرهای مختلف داشتند مردم را به وظایف خودشان در مقابل خلافکاریها و جنایات رژیم طاغوت راهنمایی میکردند.
مخالفت علنی علما با رژیم طاغوت باعث شد تا عدهی زیادی از آنها تبعید شوند. از قم ۲۵ نفر تبعید شدند و از شهرستانهای دیگر هم عدهای تبعید شدند. مثلاً رهبر معظم انقلاب که ساکن مشهد بودند تبعید شدند و آقای هاشمی رفسنجانی از تهران هم جزء تبعیدیها و زندانیها بود. این علما با هم در ارتباط بودند و در کارهایشان با هم هماهنگی میکردند. مرحوم آیتالله طاهری هم جزء این گروه بودند.
بعد از پیروزی انقلاب ما به قم برگشتیم. حضرت امام رحمهاله همچنان نهضت را رهبری میکردند و علما و مدرسین هم در نابودی رژیم طاغوت و تأسیس حکومت اسلامی به دست حضرت امام رحمهاله با ایشان همراهی کردند. حضرت آیتالله طاهری هم مثل دیگر مدرسین شایسته در این کارها شرکت داشتند. انقلاب پیریزی شد و شورای انقلاب تأسیس شد. قانون اساسی تدوین شد. مجلس شورای اسلامی تأسیس شد و در تمام این امور حضرت آیتالله طاهری خرمآبادی شرکت داشت.
بعد از فوت حضرت امام (ره) آقای طاهری از طرف رهبر معظم انقلاب به عنوان امام جمعهی موقت تهران و همچنین به عنوان یکی از فقهای شورای نگهبان منصوب شدند. بنده سالهای متوالی با ایشان در جلسات شورای نگهبان همکاری میکردیم. ایشان یک فقیه وارسته و عضو برجستهی شورا بودند. در زمانی هم که ایشان امام جمعهی موقت تهران بودند خدمت رهبر معظم انقلاب رفتند و برنامههایی را برای سامان پیدا کردن نماز جمعه ارائه دادند که رهبری هم تأیید نمودند.
در سالهایی که ایشان جزء فقهای شورای نگهبان بودند یک عارضهای برای یکی از رگهای گردنشان پیش آمد که منجر به کسالت ایشان شد. این کسالت بیش از ده سال طول کشید. به همین دلیل به رهبری عرضه داشتند که چنین کسالتی دارند و انجام امور محوله برایشان مشکل است. به همین دلیل ایشان از امامت جمعهی تهران و عضویت در شورای نگهبان کنار گذاشته شدند. البته کار دیگری از طرف رهبری به عهدهی ایشان گذاشته شد و آن پیگیری مجمع مشورتی فقهی در قم برای شورای نگهبان بود. این مجمع تأسیس شد و تا همین اواخر هم ریاست آن با ایشان بود. در این مجمع که عدهای از علما در آن حضور پیدا میکنند، مسائل فقهی مطرح میشود و شرکتکنندگان آموزشهای لازم برای انجام وظایف فقهای شورای نگهبان را دریافت میکنند. از جمله ویژگیهای آقای طاهری میتوان به دقت نظر، اتقان و پیگیری مرتب راجع به مسائل علوم دینی اشاره کرد. ایشان بسیار علاقه داشتند که هم خود بیاموزند و هم به دیگران تعلیم و تدریس کنند. از کارهای بسیار ارزشمند مرحوم آیتاله طاهری بعد از پیروزی انقلاب این بود که مؤسسهای در قم بنا نهادند به نام مؤسسهی بقیتالله. طلابی که هفت یا هشت سال در حوزه آموزش دیده و داوطلب تحصیل در این مؤسسه هستند، به شرط برخورداری از سجایای اخلاقی و دینی میتوانند در امتحان ورود به این مؤسسه شرکت کنند و در صورت قبولی، مشغول به تحصیل در این مؤسسه شوند. در این آموزشها استادیاران قوی و برجستهای حضور پیدا میکنند و سطح علمی این آموزشها بالا است. این مؤسسه بیش از ۱۴ سال است که تاکنون فعالیت داشته و ثمرات پرباری داشته است. تعدادی از فضلای همین مؤسسه جزء افرادی بودند که در آزمون تعیین صلاحیت علمی داوطلبان مجلس خبرگان شرکت کردند و قبول شدند و در انتخابات رأی آوردند و هماکنون عضو مجلس خبرگان رهبری هستند. این کار بزرگی بود که مرحوم آیتالله طاهری موفق به انجام آن شدند.»(12)
شورای نگهبان
پس از آنکه آیتالله ابوالقاسم خزعلی بعد از حدود 19 سال عضویت در شورای نگهبان در تاریخ 12 تیر 1378 از این نهاد استعفا دادند، مقام معظم رهبری در 12 مرداد همان سال طی حکمی آیت الله سیدحسن طاهری خرم آبادی را به جای ایشان به عنوان فقیه شورای نگهبان منصوب نمودند. در این حکم آمده است: « حضرات آیات و حجج اسلام آقای حاج سید حسن طاهری خرم آبادی و آقای حاج شیخ رضا استادی دامت افاضاتهما
از آنجا که حضرات آیات آقای حاج شیخ ابوالقاسم خزعلی و آقای حاج شیخ محمد امامی کاشانی پس از چند دورهی با برکت عضویت در شورای محترم نگهبان، اکنون از عضویت آن شورای محترم کنارهگیری کردهاند، اینجانب با تجلیل و تقدیر از ایشان و خدمات دوران بیستسالهی این مأموریت، شما آقایان را به عضویت در شورای نگهبان که مرکز صیانت از احکام مقدس اسلام و قانون اساسی در قوانین مصوب مجلس شورای اسلامی است، منصوب میکنم. امید است حضور آقایان باز هم بر غنا و کمال آن شورای محترم بیفزاید.»
گفتنی است آیتالله طاهری خرمآبادی در تیرماه 1380 و پس از حدود دو سال خدمت از عضویت در شورای نگهبان، استعفاء دادند.
مجمع مشورتی فقهی شورای نگهبان
هرچند که فقهای شورای نگهبان، در ابواب مختلف فقه، دارای درجه اجتهاد هستند، برای افزایش غنای نظریات شورا از نظر دیگر فقها نیز بهرهمند میشوند. در سال 1380 آیتالله جنتی دبیر شورای نگهبان در نامهای به مقام معظم رهبری با اشاره به نیاز مبرم شورای نگهبان برای استفاده از نظرات فضلای برجسته حوزه علمیه قم در امور فقهی و ارتباط آنان با شورا، پیشنهاد تشکیل مجمع مشورتی شورای نگهبان در امور فقهی را داده بود. مقام معظم رهبری با این پیشنهاد موافقت کردند و آیتالله سیدحسن طاهری خرمآبادی را در تیرماه همان سال به ریاست این مجمع منصوب کردند.
بعد از تشکیل این مجمع، اعضای آن به صورت مستمر اقدام به تشکیل جلسات هفتگی میکنند. در این جلسات فقهای عضو مجمع مشورتی، از طریق دبیرخانه شورای نگهبان از مصوبات مجلس مطلع میشوند و به بحث درباره ابعاد فقهی مصوبات میپردازند. بعد از جمعبندی نظرها، نتیجه آن به شورای نگهبان ارسال و در جلسات شورای نگهبان مطرح میشود. نظرات این مجمع در افزایش غنای نظرات شورای نگهبان تأثیر بسزایی داشته است و دارد. مجمع مشورتی فقهی علاوه بر ارائه نظر مشورتی درباره مصوبات مجلس، در زمینه استعلامهای دیوان عدالت اداری نیز به شورای نگهبان ارائه نظر میکند.
پروندههای مطرح شده در دیوان عدالت اداری از طریق شورای نگهبان به این مجمع ارسال و ابعاد فقهی این پروندهها بررسی میشود. این مجمع نظرهای فقهی خود را درباره موضوع مذکور به شورا ارسال میدارند و نهایتاً این شورای نگهبان است که نظر نهایی را در مورد پروندههای مطرح در دیوان عدالت اداری به دیوان ارسال مینماید.
کوچ ابدی
آیتالله طاهری خرمآبادی پس از مدتهای طولانی رنج بیماری در تاریخ 16 شهریور 1392 دعوت حق را لبیک گفت و به دیار باقی شتافت. مقام معظم رهبری در پیام تسلیتی به همین مناسبت فرمودند:«خبر درگذشت عالم مجاهد آیتالله آقای حاج سیّدحسن طاهری خرمآبادی رحمتالله علیه را که پس از دوران طولانی و بیماری رنجبار اتفاق افتاده است، با تأسف و تأثر دریافت کردم. این عالم بزرگوار که از آغاز نهضت امام بزرگوار در صفوف مبارزه قرار داشت، در دوران پس از پیروزی نیز همواره دارای نقش اثرگذار بوده و در عرصههای گوناگون فکری و سیاسی و جهادی، وفادارانه نقش آفرینی میکرد و تقوا و اخلاص همراه با هوشمندی و متانت از شاخصههای برجستهی این روحانی مجاهد و مبارز بود. اینجانب تسلیت صمیمانهی خود را به فرزندان و بازماندگان مکرّم و همهی ارادتمندان و دوستان ایشان تقدیم میدارم و علو درجات ایشان را از خداوند متعال مسألت مینمایم. »(13)
روحش شاد و یادش گرامی باد.
---------------------------------------------------------
پاورقی
1-خاطرات آیت الله طاهری خرم آبادی ج1 ص26-25 – مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
2- همان ص 34 .
3- همان ص 37.
4-همان ص 39-38.
5-همان ص 40-39.
6- www.jameehmodarresin.org
7- خاطرات آیتالله طاهری خرم آبادی، ج 1، ص 41.
8- همان ص 43.
9- www.jameehmodarresin.org.
10- mobahesat.ir.
11- خاطرات آیتالله طاهری خرم آبادی ج 2 ص146-145- مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
12- farsi.khamenei.ir.
13- همان.